صدای ناله میبارید.
ولی تن خشکه حسرت بود.
طلوع بغض سرگردان به عمر گریه میافزود.
دریغ از جرعه ای خورشید. در این سرمای بعد از تب
دریغ از لحظه ای ساحل در این امواج شب در شب
غزل مرثیه میخواند کبوتر در پی دام است
از این ظلم فریبنده خیال کفر آرام است
عقیق صبر وامانده به صحرای سراب و خواب طلوعی تازه میخواهیم
بیا ای عشق عالم تاب به رنگه پرده کعبه
به جای پای ابراهیم قسم بر مسجدالاقصی
که ما تنهای تنهاییم که ما تنهای تنهاییم
زندگی رنگ پریشانی گرفت
هرکه امد عشق را بازی گرفت رنگ ارزشها همه بی رنگ شد
معصیت با عافیت همسنگ شد ای دریغا رادمردی ها چه شد
قصه مردان عشق افسانه شد رسم لیلی مرد و مجنون زار شد
عاشقی خر مهره بازار شد می شود
بار دگر همدل شویم در وفا چون پاک بازان گل شویم
آدم به خدا میگه چرا زن رو آفریدی؟
خدا میگه: واسه اینکه تو خوشت بیاد!
میگه: چرا چشمش رو خمار کردی؟
خدا میگه: واسه اینکه تو خوشت بیاد!
میگه: چرا موهاشو ابریشمی کردی؟
خدا میگه: واسه اینکه تو خوشت بیاد! میگه:
پس چرا کم عقل آفریدی! خدا میگه:
واسه اینکه از تو خوشش بیاد
از تو باید میگذشتم ولی افسوس نتوونستم تو عروسک بودی
و من اخره قصه دونستم تو وجود خالی تو جز دروغ هیچی ندیدم
کاشکی میشد به این حقیقت پیش از اینها
می رسیدم سوختم و سوختم و سوختم
هر چی داشتم به پات باختم
کاش تو را از روز اول مثله امروز می شناختم
اخه عشق یعنی شکستن
عاشقانه سر سپردن دل سپردن به سرابی در سکوت خویش مردن
دریغا که بار دگر شام شد ....
سرا پای گیتی سیه فام شد ...
همه ی خلق را گاه آرام شد...
مگر من که جز رنج و غمم شد فزون ...
جهان را نبود خوشی در مزاج به جز مرگ من
نبود غمم را علاج
ای کاش ندیده بودمش ای کاش نگاهش نکرده بودم ای کاش نگاهم نکرده بود
ای کاش بعد از آن نگاه دیگر نمی دیدمش
ای کاش حالا که دیدمش نگاهم را می خواند که چقدر دوستش دارم
ای کاش نگاهش این معنارا بدهدکه دوستم دارد ای کاش هرگز دوری از او را نبینم
ای کاش عاشقم باشد ای کاش جز من فکر دیگری را نکن
ای کاش من می مردم و این قدر عذاب نمی کشیدم
در آشنایی امروز می نویسم / در بیگانگی فردا یادم کنی
**********************
من امشب باز در دریای چشمان تو مهمانم /به این دریای طوفانی قسم تا صبح می مانم
**********************
داشتم یک دل آنهم تقدیم تو کردم /بیش از این از من مسکین چه تمنا داری
**********************
عشق شادیست،عشق آزادیست /عشق آغاز آدمیزادیست
**********************
با تو همیشه ، بی تو هرگز /بی همگان به سر شود ،بی تو به سر نمی شود
**********************
امروز روز جهانی بهترین دوست های جهانه
اگه من یکی از دوست های خوبت هستم این رو برام بفرست
و این پیغام رو برای همه بفرست ببین چندتاش به خودت برمی گرده ؟
اگه هفت تاش بهت برگشت بدون دوست داشتنی هستی
دیشب تو فکرت بودم که
یک قطره اشک از چشمم جاری شد
از اشک پرسیدم چرا امدی
گفت اخه تو چشمات کسی هست که دیگه
جای من نیست
روی تو یه حساب ویژه میکردم
ناراحت نشو ولی تازه می فهمم
همه راس می گن تو یه آدم دورو هستی
یه روت ماه!
یه روت گل!
یکی از یکی قشنگتر
خاموش می شوم و مکث می کنم
و تو آه می کشی من گریه می کنم ،
دیوانه می شوم تو روی دفترم ،
یک قلب می کشی،یک راه می کشی،
من روی راه تو صد اشک می چکم تو قهر می کنی و یک ماه می کشی!
من روی ماه نقش تو را می کشم!
تو ناز می کنی آرام می شوم تو بامداد سبز آغاز می کنی،
یک را می کشی،
یک عالمه فلوت پر آهنگ می کشی من سنگ می کشم،
با چهره سیاه تصویری از خودم دلتنگ می کشم،...
بی رنگ می شوم چون سنگ می شوم
آزرده می شوم از دوری تو باز افسرده می شودم.
چه قدر دوست داشتم دل تنگی های این روز را با تو
اگر روزگاری شان مقامت پائین آمد
ناامید مشو زیر آفتاب
هر روز هنگام غروب پائین میرود
تا بامداد روز دیگر بالا بیاید
عشق نمیپرسه اهل کجایی
فقط میگه تو قلب من زندگی میکنی
عشق نمی پرسه چرا دور هستی
فقط یگه همیشه با من هستی
عشق نمیپرسه که دوستم داری
فقط میگه دوستت دارم