اگه یک روز فکر کردی
نبودن یه کسی بهتر از بودنش
چشمات و ببند
و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه
ر و به خاطر بیار
اگه چشمات خیس شد
بدون داری به خودت دروغ میگی
و هنوز دوستش داری
می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟
چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی
اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی
که نمی خوای از دستش بدی
تو بارانی من باران پرستم
تودریایی من امواج تو هستم
اگرروزی بپرسی باز گویم:
تو من هستی و من نقش تو هستم
امشب دیگر برای تو می نویسم....
آری تو ، باز هم تو ، فقط تو...
برای تو که آبی ترین ، آبی ها هستی ..
کلامم تلخ است ، روزگار و قلمم تلخ تر .
هر چه در دفترم نوشتم مشق درد بود.
اما نوبت تو که رسید ، شیرین شیرین شد.
اصلا تو یک معمای همیشه تازه و شیرینی ،
ناشناخته . دوست داشتنی ، مثل عشق ، مثل درخت...
پس خوشا به حال من
که باز شب از تو و برای تو می نویسم...
وقتی معلم گفت عشق چند بخشه؟
زود دستمو بردم بالا و گفتم یک بخش،
اما از وقتی که تو رو شناختم فهمیدم سه بخشه!
آتش دیدن تو،
شوق با تو بودن،
اندوه بی تو ماندن
عشق ایستادن زیر باران
و خیس شدن زیر باران نیست ،
عشق آن است
که یکی برای دیگری چتری شود ،
و اوهیچوقت نداند که چرا خیس نشده
آسمون دل من ابی نیست
دل من ازعاشقی خالی نیست
بی کس وتنهام ولی
تنهاییم عالمیست
تنهایی رنجیست عجیب
اما دلم مایوس نیست
فردا از این دنیا میرم
اما کسی پیشم نیست
مرده که تنها نمیشه
مردن دوای تنهاییست
اگه تونستی پر کلاغ ها رو سفید کنی
برف رو سیاه کنی
یه بوسه به آتش بزنی
یه نفس عمیق زیر آب بکشی
اون موقع من می تونم تو رو فراموش کنم
پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت
بیچاره از این عشق سوختن آموخت
فرق منو پروانه در اینست
پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت
یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه!
یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب!
یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن!
یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی
دقایقی تو زندگیت هست
که دلت برای کسی اونقدر تنگ میشه
که دلت میخواد اونو از تو رویات بیرون بکشی
و توی دنیای واقعی
با تمام وجوت بغلش کنی
مرا صد بار از خود برانی دوستت دارم
به زندان نگاهت هم کشانی دوستت دارم
چه حاصل از وفا کردن
چه سود از مهر ورزیدن
مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم
از طرف اقای خودم سعید واحدی