اگه یه روز رفتی و برنگشتی بهت
قول نمیدم که منتظرت می مونم
اما ازت یه خواهش دارم
وقتی اومدی یه شاخه گل رو قبرم بزاری
بر ماسه ها نوشتم:دریای هستی من از عشق توست سرشار
این را به یاد بسپار
بر ماسه ها نوشتی:ای همزبان دیرین این ارزوی پاکیست
اما به باد بسپار
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله اتش زمن مگیر
میخواستم که شعله شوم،سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوش که شبی بیخبر زخویش
در دامن سکوت بتلخی گریستم
نالان زکرده ها و پشیمان زگفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
اگه تا روز قیامت داشتنت نباشه قسمت
چشم به راه تو می مونم با دلی پر از صداقت
اگه با اشکای گرمم دل سنگ برام بسوزه
اگه جسم من بپوسه بعد دنیای دو روزه
اگه نقش قصه ها شی،مه روی قله ها شی
بری و از من جدا شی
اگه باشی یا نباشی
نه فقط عاشقت هستم،مرحمی رو قلب خستم
این تویی که می پرستم
سرسپرده تو هستم
اگر محبت بودم اهنگ دوست داشتن را برایت زمزمه می کردم
اگر شمع بودم روشن شبهای تارت می شدم
اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غمهایت
را از روی چهره مهربانت بردارم
حالا که نه محبت و نه شمع و نه باران هستم
فقط می توانم بگویم که:
همواره بیادت هستم
اگر کلید قلبی را نداری قفلش نکن
اگر کسی را دوست داری خوردش نکن
اگر خداحافظی در راه است سلام نکن
اگر دستی را گرفتی رهایش نکن..
کتاب دلتنگیهایم را در تاقچه دلت جا می گذارم
تا اگر روزی تقویم زندگی ات خاطرات شیرین گذشته
را به یادت انداخت نگاهی به ان افکنده و بدانی از اولین
تا اخرین فصل بودم تنها سوال این بود که بی جواب ماند:
چرا برای خزان دلم بهاری نیست؟
بازیچه دست یار بودن عشق است
در پنجه غم شکار بودن عشق است
در محکمه ای که یار قاضی باشد
محکوم به طناب دار بودن عشق است
وقتی دیدم تو چشمات یه دنیا غم نشسته
بغض سیاه حسرت راه گلوته بسته
برای اخرین بار دست منو گرفتی
وقتی هنوز نرفته بهونه می گرفتی
وقتی که گفتی نرو گریه امونم نداد
وقتی میخواستم بگم
میخوام بمونم باهات..
از گل فروش بهر تو گل خواستم نداشت
از باغبان خواستم،نداشت
داغم ز اینکه کیمیا نداشت
از خداوند چون خواستم
دستم بگرفت و نام تو در دستم نهاد
با این غم جانگداز طاقت فرسا
با این حسرت دیر خفته در خاطره ها
اخر چه کنم؟چگونه درمان سازم
تنهایی و عشق بی سرانجام را
گفتی که مرا زجان و دل خواهانی
بر قصه ناتمام دل پایانی
افسوس که یاد من زخاطر بردی
تکرار شد این قصه بی سامانی