بزرگترین وبلاگ اسمس ابادان

اس ام اس . اسمس. اسم س

بزرگترین وبلاگ اسمس ابادان

اس ام اس . اسمس. اسم س

گل یاسم

گل بارون زده من

گل یاس نازنینم

می شکفم،پژمرده میشم

تنها بخاطر تو

فقط نزار که اشکاتو ببینم

به یاد تو

اگر محبت بودم اهنگ دوست داشتن را برایت زمزمه می کردم

اگر شمع بودم روشن شبهای تارت می شدم

اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غمهایت

را از روی چهره مهربانت بردارم

حالا که نه محبت و نه شمع و نه باران هستم

فقط می توانم بگویم که:

همواره بیادت هستم

تنهایم نزار

اگر کلید قلبی را نداری قفلش نکن

اگر کسی را دوست داری خوردش نکن

اگر خداحافظی در راه است سلام نکن

اگر دستی را گرفتی رهایش نکن..

خزان دل

کتاب دلتنگیهایم را در تاقچه دلت جا می گذارم

تا اگر روزی تقویم زندگی ات خاطرات شیرین گذشته

را به یادت انداخت نگاهی به ان افکنده و بدانی از اولین

تا اخرین فصل بودم تنها سوال این بود که بی جواب ماند:

چرا برای خزان دلم بهاری نیست؟

عشق

بازیچه دست یار بودن عشق است

در پنجه غم شکار بودن عشق است

در محکمه ای که یار قاضی باشد

محکوم به طناب دار بودن عشق است

غم

وقتی دیدم تو چشمات یه دنیا غم نشسته

بغض سیاه حسرت راه گلوته بسته

برای اخرین بار دست منو  گرفتی

وقتی هنوز نرفته بهونه می گرفتی

وقتی که گفتی نرو گریه امونم نداد

وقتی میخواستم بگم

میخوام بمونم باهات..

زندگی

زندگی سه تا ایستگاه داره:

۱)تولد ۲)عشق ۳)مرگ

اقا ایستگاه دوم نگه دار...

گل

از گل فروش بهر تو گل خواستم نداشت

از باغبان خواستم،نداشت

داغم ز اینکه کیمیا نداشت

از خداوند چون خواستم

دستم بگرفت و نام تو در دستم نهاد

بی وفایی

با این غم جانگداز طاقت فرسا

با این حسرت دیر خفته در خاطره ها

اخر چه کنم؟چگونه درمان سازم

تنهایی و عشق بی سرانجام را

گفتی که مرا زجان و دل خواهانی

بر قصه ناتمام دل پایانی

افسوس که یاد من زخاطر بردی

تکرار شد این قصه بی سامانی

وفا

پروانه صفت چشم به تو دوخته بودم

انگه که خبر دار شدم سوخته بودم

خاکستر جسم بر سر شمع فرو ریخت

این بود وفایی که من اموخته بودم

یه دسته گل

یه دسته گل برات فرستادم

اما با هزار مصیبت در میان اون همه گل تونستم

یه گل مصنوعی بزارم در اخر برات بگم تا خشک شدن

اخرین گل دوستت دارم

دستهایت

دستهایت را به من بسپار

تا تو را به شهر رویاها ببرم

به میهمانی گلهای یاس

به خلوت ابی احساس

 به اواز بال پروانه ها

دستهایت را به من بسپار

تا پرنده امید

به شاخه خشکیده باورم بنشیند

راز گل سرخ

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است که در

افسون

گل سرخ شناور باشیم

حالمان..

حالمان بد نیست غم کم میخوریم

کم که نه هر روز کم کم میخوریم

اب میخواهم سرابم میدهند

عشق می ورزم عذابم میدهند

خود نمیدانم کجا رفتم به خواب

از چه بیدارم نکردی افتاب

خنجری بر قلب بیمارم زدند

بی گناهی بودم و دارم زدند

سه شمع

در تاریکی شب سه شمع روشن کردم:

اولی برای دیدنت

دومی برای ماندنت

سومی برای بوسیدنت

در اخر هر سه را خاموش کردم

برای در اغوش کشیدنت